پرستندۀ آتش، کسی که آتش را پرستش کند، برای مثال به یک هفته بر پیش یزدان بدند / مپندار کآتش پرستان بدند (فردوسی - ۴/۳۱۲)، زردشتی. به مناسبت آنکه آتش را گرامی و محترم می دارند
پرستندۀ آتش، کسی که آتش را پرستش کند، برای مِثال به یک هفته بر پیش یزدان بدند / مپندار کآتش پرستان بدند (فردوسی - ۴/۳۱۲)، زردشتی. به مناسبت آنکه آتش را گرامی و محترم می دارند
آبی که با آن دست وروی خود را بشویند، برای مثال هم خلال از طوبی و هم آبدست از سلسبیل / بلکه دست آب همه تسکین رضوان آمده (خاقانی - ۳۶۹)، وضو، شستشو پس از قضای حاجت، طهارت، مستراح، چابک و ماهر و استاد در کار
آبی که با آن دست وروی خود را بشویند، برای مِثال هم خلال از طوبی و هم آبدست از سلسبیل / بلکه دست آب همه تسکین رضوان آمده (خاقانی - ۳۶۹)، وضو، شستشو پس از قضای حاجت، طهارت، مستراح، چابک و ماهر و استاد در کار
آنکه آتش را چون قبله ای نیایش کند: همه کسی صنما (مر) ترا پرستد و ما از آتش دل آتش پرست شاماریم. منطقی (از فرهنگ اسدی، خطی). بیک هفته بر پیش یزدان بدند مپندار کآتش پرستان بدند که آتش بدانگاه محراب بود پرستنده را دیده پرآب بود. فردوسی. (آنگاه که کیکاوس و کیخسرو برای دعا به آتشکدۀ آذرگشنسب رفته بودند). بهر برزنی بر دبستان بدی همان جای آتش پرستان بدی. فردوسی. بکردار نیکان ستایش کنیم چو آتش پرستان نیایش کنیم. فردوسی. یکی دین دهقان آتش پرست که بی باژ برسم نگیرد بدست. فردوسی. بدو داد مهتر بفرمان اوی برآیین آتش پرستان اوی. فردوسی. هنوزم هندوان آتش پرستند هنوزم چشم چون ترکان مستند. نظامی. و سعدی آتش پرست را با بت پرست خلط فرموده و گفته است: مغی در بروی از جهان بسته بود بتی را بخدمت میان بسته بود... که سرگشتۀ دون آتش پرست هنوزش سر از خمر بتخانه مست. و مرادف آن آذرپرست است، و شعرا گبر، مغ، موغ و مجوسی را نیز به معنی آتش پرست استعمال کرده اند، بمعنی سادن و پرستار آتش نیز آمده است: چنان دید در خواب کآتش پرست سه آتش فروزان ببردی بدست. فردوسی
آنکه آتش را چون قبله ای نیایش کند: همه کسی صنما (مر) ترا پرستد و ما از آتش دل آتش پرست شاماریم. منطقی (از فرهنگ اسدی، خطی). بیک هفته بر پیش یزدان بدند مپندار کآتش پرستان بدند که آتش بدانگاه محراب بود پرستنده را دیده پرآب بود. فردوسی. (آنگاه که کیکاوس و کیخسرو برای دعا به آتشکدۀ آذرگشنسب رفته بودند). بهر برزنی بر دبستان بدی همان جای آتش پرستان بدی. فردوسی. بکردار نیکان ستایش کنیم چو آتش پرستان نیایش کنیم. فردوسی. یکی دین دهقان آتش پرست که بی باژ بَرْسَم نگیرد بدست. فردوسی. بدو داد مهتر بفرمان اوی برآیین آتش پرستان اوی. فردوسی. هنوزم هندوان آتش پرستند هنوزم چشم چون ترکان مستند. نظامی. و سعدی آتش پرست را با بت پرست خلط فرموده و گفته است: مغی در بروی از جهان بسته بود بتی را بخدمت میان بسته بود... که سرگشتۀ دون آتش پرست هنوزش سر از خمر بتخانه مست. و مرادف آن آذرپرست است، و شعرا گبر، مغ، موغ و مجوسی را نیز به معنی آتش پرست استعمال کرده اند، بمعنی سادن و پرستار آتش نیز آمده است: چنان دید در خواب کآتش پرست سه آتش فروزان ببردی بدست. فردوسی
هر کف: نسوزد کسی را تب دیگران مگر پشت دستی که ساید بر آن. امیرخسرو. - پشت دست بر زمین نهادن یا پشت دست بر زمین گذاشتن، کنایه از کمال فروتنی نمودن و زاری و فروتنی کردن. (غیاث اللغات). - پشت دست برکندن، پشت دست به دندان گزیدن. پشیمانی نمودن: بلب از غصه پشت دست برکند گریبان چاک زد از سر بیفکند. نزاری. - پشت دست خائیدن، افسوس خوردن. پشیمان شدن. ندامت. تحسر. تأسف: هر که او پای بست روی تو شد پشت دست از نهیب سر خاید. خاقانی. - پشت دست داغ کردن، خود را ملزم به عدم تکرار کاری و گفتاری کردن. - پشت دست زدن، ضرب با پشت دست: بیک پشت دست آن گو (رستم) بافرین بزد پیش او (کیکاوس) طوس رابر زمین. فردوسی. چو بندوی دید آن بزد پشت دست به خوان بر، بر وی چلیپاپرست. فردوسی. که بندوی ناکس چرا پشت دست زند بر رخ مرد یزدان پرست. فردوسی. - پشت دست کندن یا پشت دست به دندان کندن، پشیمان شدن. ندامت. (برهان قاطع)
هر کف: نسوزد کسی را تب دیگران مگر پشت دستی که ساید بر آن. امیرخسرو. - پشت دست بر زمین نهادن یا پشت دست بر زمین گذاشتن، کنایه از کمال فروتنی نمودن و زاری و فروتنی کردن. (غیاث اللغات). - پشت دست برکندن، پشت دست به دندان گزیدن. پشیمانی نمودن: بلب از غصه پشت دست برکند گریبان چاک زد از سر بیفکند. نزاری. - پشت دست خائیدن، افسوس خوردن. پشیمان شدن. ندامت. تحسر. تأسف: هر که او پای بست روی تو شد پشت دست از نهیب سر خاید. خاقانی. - پشت دست داغ کردن، خود را ملزم به عدم تکرار کاری و گفتاری کردن. - پشت دست زدن، ضرب با پشت دست: بیک پشت دست آن گو (رستم) بافرین بزد پیش او (کیکاوس) طوس رابر زمین. فردوسی. چو بندوی دید آن بزد پشت دست به خوان بر، بر وی چلیپاپرست. فردوسی. که بندوی ناکس چرا پشت دست زند بر رخ مرد یزدان پرست. فردوسی. - پشت دست کندن یا پشت دست به دندان کندن، پشیمان شدن. ندامت. (برهان قاطع)
کف دست: (نسوزد کسیرا تب دیگران مگر پشت دستی که ساید بر آن) (خسرو دهلوی) یا پشت دست بر زمین نهادن (گذاشتن)، کمال فروتنی نمودن زاری و فروتنی کردن، یا پشت دری بر کندن، یا پشت دست خاییدن، پشیمان شدن افسوس خوردن ندامت تحسر تاسف. یا پشت دست داغ کردن، خود را ملزم بعدم تکرار کاری یا گفتاری کردن، یا پشت دست زدن، زدن با پشت دست. یا پشت دست کندن، یا پشت دست گزیدن، (مصدر)
کف دست: (نسوزد کسیرا تب دیگران مگر پشت دستی که ساید بر آن) (خسرو دهلوی) یا پشت دست بر زمین نهادن (گذاشتن)، کمال فروتنی نمودن زاری و فروتنی کردن، یا پشت دری بر کندن، یا پشت دست خاییدن، پشیمان شدن افسوس خوردن ندامت تحسر تاسف. یا پشت دست داغ کردن، خود را ملزم بعدم تکرار کاری یا گفتاری کردن، یا پشت دست زدن، زدن با پشت دست. یا پشت دست کندن، یا پشت دست گزیدن، (مصدر)
اگر که آتش را می پرستید و سجده می کرد، دلیل که پادشاه ستمگر را سجده کند و به خدمت او مشغول شود. اگر بیند که تنور یا آتش یا چراغ را سجده می کرد، دلیل که به خدمت زنان همی مشغول شود. و اگر بیند که آتش را بوسه همی داد و می پرستید، دلیل بود که صاحب خبر پادشاه شود. اگر بیند که در میان آتش می غلتید، دلیل که برای پادشاه به طوع و رغبت بازرگانی کند، ولیکن عاقبت کارش بر خطر بود، خاصه که از آتش بر تن او آسیب رسد. اگر از آتش به او آسیبی نرسد، دلیل کند بر رسالت و سلامت نفس و جمعیت با روزگار او از پادشاه وقت. اگر بیند که در میان آتش رفت، دلیل کند که به قدر آن از پادشاه منفعت یابد. اگر بیند که آتش از روی جامه یا از دست او روشنایی می داد، چنانکه خلق از نور او متحیر بودند، دلیل بود که بر دشمن ظفر یابد، و مراد دو جهانی حاصل شود. . اگر کسی در خواب بیند که آتش می پرستید، دلیل کند که بازدار و عوانی کند، و آن آتش که می پرستید، اگر برشکل اخگری بود، غرض او از دین جمع کردن مال بود، و مال حرام بسیار حاصل کند. حضرت دانیال،
اگر که آتش را می پرستید و سجده می کرد، دلیل که پادشاه ستمگر را سجده کند و به خدمت او مشغول شود. اگر بیند که تنور یا آتش یا چراغ را سجده می کرد، دلیل که به خدمت زنان همی مشغول شود. و اگر بیند که آتش را بوسه همی داد و می پرستید، دلیل بود که صاحب خبر پادشاه شود. اگر بیند که در میان آتش می غلتید، دلیل که برای پادشاه به طوع و رغبت بازرگانی کند، ولیکن عاقبت کارش بر خطر بود، خاصه که از آتش بر تن او آسیب رسد. اگر از آتش به او آسیبی نرسد، دلیل کند بر رسالت و سلامت نفس و جمعیت با روزگار او از پادشاه وقت. اگر بیند که در میان آتش رفت، دلیل کند که به قدر آن از پادشاه منفعت یابد. اگر بیند که آتش از روی جامه یا از دست او روشنایی می داد، چنانکه خلق از نور او متحیر بودند، دلیل بود که بر دشمن ظفر یابد، و مراد دو جهانی حاصل شود. . اگر کسی در خواب بیند که آتش می پرستید، دلیل کند که بازدار و عوانی کند، و آن آتش که می پرستید، اگر برشکل اخگری بود، غرض او از دین جمع کردن مال بود، و مال حرام بسیار حاصل کند. حضرت دانیال،
آتش دان به خواب، زنی بود که خدمت خانه کند، اما اگر آن آتش دان آهنین بود، دلیل کند که آن زن از خویشان اهل آن خانه بود و اگر آتش دان چوبین است، دلل کند که آن زن از خویشان اهل آن خانه نبود و از اهل نفاق بود. اگر آتش دان از گل است، دلیل کند که آن زن از اهل گردنکشان باشد، و از مشرکان نیز بود - محمد بن سیرین دیدن آتش دان به خواب بر دو وجه است: اول: زن خادمه، دوم: کنیزک.
آتش دان به خواب، زنی بود که خدمت خانه کند، اما اگر آن آتش دان آهنین بود، دلیل کند که آن زن از خویشان اهل آن خانه بود و اگر آتش دان چوبین است، دلل کند که آن زن از خویشان اهل آن خانه نبود و از اهل نفاق بود. اگر آتش دان از گل است، دلیل کند که آن زن از اهل گردنکشان باشد، و از مشرکان نیز بود - محمد بن سیرین دیدن آتش دان به خواب بر دو وجه است: اول: زن خادمه، دوم: کنیزک.